Hame Chi


عكس هاي محمد رضا گلزار 1



Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن



ادامه مطلب

جمعه 10 تير 1390برچسب:,

|
 

عكس هاي محمد رضا گلزار 2


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن



ادامه مطلب

جمعه 10 تير 1390برچسب:,

|
 

عكس هاي محمد رضا گلزار 3


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن



ادامه مطلب

جمعه 10 تير 1390برچسب:,

|
 

عكس هاي محمد رضا گلزار 4



Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن



ادامه مطلب

جمعه 10 تير 1390برچسب:,

|
 

آهنگ های حمید عسکری

 

 

 

HamidAskari دانلود آهنگ جدید حمید عسکری به نام اگه جای من بودی
 
این آهنگ چندی پیش در آلبوم علیرضا موسوی با همخوانی حمید عسکری منتشر شده بود
این ورژن تنها با صدای حمید عسکری آماده ی دانلود میباشد …

............................................................
 

Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:,

|
 

اس ام اس استقلالی

 

 
سلام به دوستان استقلالی
خوبین !؟
سری جدید اس ام اس ها و شعارهای مخصوص شما آماده شد
فقط خواهش میکنم از توهین به قرمز ها در قسمت نظرات خودداری کنید
لطفا اگر شعار ، شعر یا اس ام اس جدید دارید حتما بنویسید
جدا از رنگ و تعصب نسبت به تیم محبوب استقلال و پرسپولیس
این اس ام اس ها و شعارها جهت سرگرمی برای شما آماده شده .
با تشکر فراوان (S@e!d.N@v!d)
 
 
خون تا ابد سرخ خواهد ماند ،  البته درون رگهای آبی !
استقلال قهرمان
.
.
.
استقلاله قهرمانه  / تیمی که حریف نداره
شب تاره لنگ پاره /  تیمی که چاره نداره !
.
.
.
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم / قرمز نشویم هرگز که با ننگ بمیریم !
.
.
.
عشقت کرده توو جون من ریشه / تو قهرمان منی همیشه
بذار بگن هرچی که دوست دارن / تیمی استقلال من نمیشه
.
.
.
قسم به هر چی مرده / پرسپولیسی نامرده
قسم به هر چی تیمه / پرسپولیسی یتیمه
قسم به هر چی عشقه / تیم ابی با عشقه
.
.
.
می خوام دنیا نباشه / اگه اس اس نباشه
می خوام فوتبال نباشه /  اگه اس اس نباشه
می خوام این لیگ نباشه / اگه اس اس نباشه
نباشه هر کی می خواد / تیم اس اس نباشه
.
.
.
آسمان گفت که من آبی ام / عشق می ورزم که استقلالی ام !
 
.
.
.
پرسپولیس گل میخوره میگه زمین صابونیه / زمین و پاک میکنن میگه هوا بارونیه !!!
.
.
.
تا دنیا دنیا دنیاس آبی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست !
.
.
.
دربی منتظر مـــاست بیــا تــا برویـــم / اشک لنگی به راست بیا تا برویم
جمعه روز آبی هاست بیا تا برویم / تیم عبدی جوون سوراخه بیا تا برویم !
.
.
.
یه پرسپولیسی میره پیش یه پیشگو میگه تیم ما کی قهرمان می شه؟
پیشگو یه کم به دستش و گوی جادوییش نگاه می کنه، می گه والا من بیشتر از
صد سال نمی تونم پیشگویی کنم !!!
.
.
.
این مایه سرور و خوشبختیست که فلک از رنگ قرمز خالیست
تلاءلو آسمان را می بینی؟ گویند که خدا هم استقلالیست!
.
.
.
آبی یعنی غرق در خوشحالیم/عشق می ورزم که استقلالیم
آسمان گفتا ز قرمز خالیم/گر سرم را از تنم سازی جدا/باز می گویم که استقلالیم . . .
.
.
.
این اس اس منه / دوسش دارم خیلی زیاد
قهرمانی بهش میاد/ دسش دارم خیلی زیاد
.
.
.
این روزها همه پرسپولیس رو گل باران میکنند ! شما چطور !!؟
.
.
.
قرمز های زمونه رو دارن یه جا دار میزنن / به جای عکسشون تو قاب یه عکس خیار میزنن
تیم ما قهرمان میشه هم تو ایران هم آسیا / تو گوش پرسپولیسی ها سیلی آبدار میزنن
کاشانی چی شد؟ قطبی کجاست ؟ / هیچی یه جا نشستن و دارن با هم زار میزنن
استقلال قهرمانه و پرسپولیس هم که سوراخه / آبی های محلمون دارن اینو جار میزنن
کاشانی میره خونشون قطبی میره پیش زنش / توی روزنامه واسشون خدا نگهدار میزنن

Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,

|
 

نقاشی های عاشقانه


 

img

 


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن



ادامه مطلب

سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,

|
 

عکس عاشقانه (انتظار)


 

img

 


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن



ادامه مطلب

سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,

|
 

عکس عاشقانه (آرزو)


img


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن



ادامه مطلب

سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,

|
 

عکس عاشقانه کودکانه

 

img


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن



ادامه مطلب

سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,

|
 

لحظه های تنهایی


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن



ادامه مطلب

سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,

|
 

لحظه های عشق

 

img


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن



ادامه مطلب

سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,

|
 

کاغذ دیواری عاشقانه

 

img


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن



ادامه مطلب

سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,

|
 

عکس متحرک موبایل

www.pix2pix.org

www.pix2pix.org

 

img


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن



ادامه مطلب

سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,

|
 

کاریکاتور ستارگان فوتبال جهان

img

 


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن



ادامه مطلب

سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,

|
 

عکس کارت پستال

img

 


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن



ادامه مطلب

سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,

|
 

عکس زوجهای عاشق

img

 


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن



ادامه مطلب

سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,

|
 

عكس رمانتيك عاشقانه زير باران

 

img


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن



ادامه مطلب

دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,

|
 

عكس مصطفي زماني


 


مصطفي زماني در نشست خبري فيلم آل




































مصطفي زماني




مصطفي زماني


آناهيتا نعمتي و مصطفي زماني بازيگران فيلم آل در نشست خبري










حضور مصطفي زماني در محل برگزاري بيست و هشتمين جشنواره بين المللي فيلم فجر




مصطفي زماني


عکسهای مصطفی زمانی (یوزارسیف)

مصطفی زمانی (یوزارسیف)

مصطفی زمانی (یوزارسیف)

مصطفی زمانی (یوزارسیف)



عکسهای مصطفی زمانی (یوزارسیف)









 مصطفی زمانی (یوزارسیف)



مصطفی زمانی (یوزارسیف)





مصطفی زمانی (یوزارسیف)





یوزارسیف



یوزارسیف



یوزارسیف


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,

|
 

عكس اشكان خطيبي



http://pix2pix.org/pic/ashkanandbehnoush01.jpg
اشکان خطیبی

http://pix2pix.org/pic/ashkanandbehnoush02.jpg

http://pix2pix.org/pic/ashkanandbehnoush04.jpg
اشکان خطیبی

http://pix2pix.org/pic/ashkanandbehnoush05.jpg
اشکان خطیبی


اشکان خطیبی




اشکان خطیبی




















اشکان خطیبی










عکس های اشکان خطیبی




















عکس های اشکان خطیبی






اشکان خطیبی
















Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,

|
 

عكس ارسلان قاسمي


عکسهای ارسلان قاسمی






ارسلان قاسمی


















ارسلان قاسمی


























عکسهای کودکی ارسلان قاسمی






ارسلان قاسمی


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,

|
 

عكس حسام نواب صفوي


حسام نواب صفوی

حسام نواب صفوی



حسام نواب صفوی











حسام نواب صفوی







حسام نواب صفوی













حسام نواب صفوی





Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,

|
 

عکس امیر جعفری


عکسهای امیر جعفری در جشنواره فیلم فجر




عکسهای امیر جعفری در جشنواره فیلم فجر










































عکسهای امیر جعفری در جشنواره فیلم فجر









 


 امیر جعفری با پسرش(آیین) و همسرش (ریما رامین فر)



 امیر جعفری و ریما رامین فر



 امیر جعفری





 امیر جعفری







 امیر جعفری











کاریکاتور  امیر جعفری



امیر جعفری با پسرش(آیین)

امیر جعفری با پسرش(آیین)

امیر جعفری با پسرش(آیین)

 


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


یک شنبه 5 تير 1390برچسب:,

|
 

عکس مهران مدیری

 


عکس های مهران مدیری







عکس های مهران مدیری







عکس های مهران مدیری







عکس های مهران مدیری







عکس های مهران مدیری







عکس های مهران مدیری







عکس های مهران مدیری





عکس های مهران مدیری













عکس های مهران مدیری



عکس های مهران مدیری



عکس های مهران مدیری



عکس های مهران مدیری





عکس های مهران مدیری



عکس های مهران مدیری



عکس های مهران مدیری







عکس های مهران مدیری







عکس های مهران مدیری









عکس های مهران مدیری







Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


یک شنبه 5 تير 1390برچسب:,

|
 

عکس پژمان بازغی














عکس های پژمان بازغی













عکس های پژمان بازغی





عکس های پژمان بازغی









Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


یک شنبه 5 تير 1390برچسب:,

|
 

شهرام حقیقت دوست




عکس های شهرام حقیقت دوست





















عکس های شهرام حقیقت دوست









Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


یک شنبه 5 تير 1390برچسب:,

|
 

عکس محمدرضا فروتن




عکس های محمد رضا فروتن









عکس های محمد رضا فروتن




















Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


یک شنبه 5 تير 1390برچسب:,

|
 

عکس حمید گودرزی












عکس های حمید گودرزی











عکس های حمید گودرزی









عکس های حمید گودرزی













عکس های حمید گودرزی در فیلم بی وفا

عکس های حمید گودرزی در فیلم بی وفا










Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


یک شنبه 5 تير 1390برچسب:,

|
 

عکس سیاوش خیرابی



سیاوش خیرابی





سیاوش خیرابی





سیاوش خیرابی
















سیاوش خیرابی





سیاوش خیرابی









سیاوش خیرابی






سیاوش خیرابی








عکس سیاوش خیرابی





 

 


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


یک شنبه 5 تير 1390برچسب:,

|
 

عکس شاهرخ استخری


 شاهرخ استخری




 شاهرخ استخری












 شاهرخ استخری












 شاهرخ استخری







شاهرخ استخری ، سیاوش خیرابی

 




سمانه پاكدل، بازیگر نقش مهتاب

 





حدیث میرامینی ، بازیگر نقش روشنك


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


یک شنبه 5 تير 1390برچسب:,

|
 

عکس شهاب حسینی


عکس های شهاب حسینی





عکس های شهاب حسینی













عکس های شهاب حسینی































Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


یک شنبه 5 تير 1390برچسب:,

|
 

آهنگ های ارمین توای اف ام

0

 

دوستانی که مشکل دانلود avi رو دارند avi-zip رو دانلود کنند و ویدئو رو از زیپ خارج کنند

 
 
 

 

 
 
 

نام کلیپ

کیفیت

لینک مستقیم

حجم
 Khosh Be Halet Avi-zip دانلود 44
 Khosh Be Halet avi دانلود 44
 Khosh Be Halet mp4 دانلود 35
Khosh Be Halet wmv دانلود 24
Khosh Be Halet 3gp دانلود 4
 
 
 
 
 

 

 
 
 
 
 
 
 

 

نمایش ویدئو به صورت آنلاین : www.youtube.com/watch?v=f7_JRZ3ymhk



لینک کمـکی Aviا[ zshare ] [ depositfiles ] [ megaupload ] [ rapidshare ]

لینک کمـکی mp4ا[ zshare ] [ depositfiles ] [ megaupload ] [ rapidshare ]

لینک کمـکی wmvا[ zshare ] [ depositfiles ] [ megaupload ] [ rapidshare ]

لینـک کمـکی 3gpا[ zshare ] [ depositfiles ] [ megaupload ] [ rapidshare ]

 

واقعا این ویدئو کلیپ قشنگ شده حتما دانلود کنید و از دست ندید

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

Chiee Chizi Shodee

عده ای از سایت های سودجو و نامعتبر آهنگ دزدی آرمین رو پخش کردن که واقعا برای این دسته از افراد متاسفیم . آهنگ قلبم آرمین 2afm چند روز دیگه با میکس و تغییرات متفاوت از رپفا اختصاصی پخش می شه پس لطفا برای حمایت از آرمین این آهنگ دزدیده شده رو با این میکس و کیفیت نامناسب گوش ندید و منتظر پخش ورژن اصلی از رپفا باشید در ضمن نظراتتون رو در مورد کلیپ حتما اعلام کنید .

 

 

Download HD

 

 دانلود از سرور کمکی با سرعت بالاتر

 

Download MOB


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


شنبه 4 تير 1390برچسب:,

|
 

آهنگ های محمد بیباک

آرشیو کامل آهنگهای محمد بیباک

 



برای دانلود روی اسم آهنگها کلیک کنید



1 - آدما

2 - علی یعنی

3 - بزار برم

4 - بی تو هیچم

5 - بیا دست بده

6 - دیگه نمیخوام

7 - گله

8 - قاب عکس

9 - قربانی بعدی

10 - حقایق

11 - خدا نزدیک است

12 - من مجرم نیستم

13 - می نویسم

14 - موج مثبت

15 - تنهام

16 - تو ببخش

17 - تو چی می شناسیم

18 - تو خواستی

19 - یا من یا تو

20 - زندگی

21 - سیصد(300)

22 - وقتی همه خوابیم

23 - خودم دلواپست میشم

24 - غریبه


25 - یاد تو

26 - بالای بالایم

27 - این دوستی تمومه

28 - امروز یکی فردا یکی

29 - سحر نزدیک است(جدید)

30 - الف مثله...(جدید)


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


شنبه 4 تير 1390برچسب:,

|
 

آهنگ های یاس

" لیست آهنگ ها بعد از پخش هر آهنگ به روز میشود "

توجه: خواهشمندیم که برای کم شدن بار سرور از لینک های کمکی استفاده کنید و فقط در صورتی که با لینک کمکی به مشکل برخوردید از لینک اصلی دانلود استفاده کنید. لینک کمکی هم به صورت دانلود مستقیم بوده و سرعت بالایی برای دانلود دارد. با تشکر از شما

 

 

به خاطر من

لینک کمکی

نیستی

لینک کمکی

پیاده میشم

لینک کمکی

دلت دریاست

لینک کمکی

با من باش

لینک کمکی

Soldier Pose

لینک کمکی

درکم کن

لینک کمکی

سخته

لینک کمکی

درد و دل

لینک کمکی

تمومش کن

لینک کمکی

مرهم

لینک کمکی

نه اصلاً

لینک کمکی

صلح تویی

لینک کمکی

Honey

لینک کمکی

زهی عشق

لینک کمکی

به دنیا خوش اومدی

لینک کمکی

باید بتونیم

لینک کمکی

به امید ایران

لینک کمکی

هویت من

لینک کمکی

سی دی رو بشکن

لینک کمکی

چه روزای سختی رفت

لینک کمکی

بزارین بکشمش

لینک کمکی

دفترم دستمه

لینک کمکی

بی تو دیگه نه

لینک کمکی

دنیای بی رحم

لینک کمکی

هدف

لینک کمکی

من خستم

لینک کمکی

یک نفس بگیم

لینک کمکی

 


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


شنبه 4 تير 1390برچسب:,

|
 

تست سنج عشقی

یک تست روانشناسی بسیار جالب برای اینکه بدانید چقدر عاشق محبوبتان هستید. جواب سئوالات در پایین مطلب موجود است....

سوال اول:
شما به طرف خانه كسی كه دوست دارید می روید.
دو راه برای رسیدن به انجا وجود دارد:
ـ یكی كوتاه و مستقیم است كه شما را سریع به مقصد می رساند ولی خیلی ساده و خسته كننده است
ـ اما راه دوم به طور قابل ملاحظه ای طولانی تر است ولی پر از مناظر زیبا و جالب است.
حال شما كدام راه را برای رسیدن به خانه محبوبتان انتخاب می كنید؟راه كوتاه یا بلند؟
سوال دوم:
در راه دو بوته گل رز می بینید .یكی پر از رزهای قرمز و دیگری پر از رزهای سفید.شما تصمیم می گیرید 20 شاخه از رزها را برای او بچینید.
چند تا را سفید و چند تا را قرمز انتخاب می كنید
(شما می توانید یا همه را یا از تركیب دو رنگ انتخاب كنید)
سوال سوم:
با لاخره شما به خانه او می رسید .
یكی از افراد خانواده در را بر روی شما باز می كند.
شما می توانید از انها بخواهید كه دوستتان را صدا بزند.
یا اینكه خودتان او را خبر كنید.
حالا چكار می كنید؟
سوال چهارم:
شما وارد منزل شده به اتاق او می روید ولی كسی انجا نیست.پس تصمیم می گیرید رزها را همان جا بگذارید.
ترجیح می دهید انها را لب پنجره بگذارید یا روی تخت؟
سوال پنجم:
شب می شود شما و او هر كدام در اتاقهای جداگانه ای می خوابید..صبح زمانی كه بیدار شدید به اتاق او می روید:به نظر شما وقتی كه انجا می روید او خواب است یا بیدار؟
سوال اخر: وقت برگشتن به خانه است ایا راه كوتاه و ساده را انتخاب می كنید؟
یا ترجیح می دهید از راه طولانی و جالب تر بروید؟
....... ......... ....... .......
جواب ها :

جواب سوال اول:
جاده نشان دهنده عشق است اگر راه كوتاه را انتخاب كرده اید.زود و اسان عاشق می شوید.
ولی اگر راه طولانی را انتخاب كردهاید به اسانی عاشق نمی شوید.
جواب سوال دوم:
 تعدا رزهای قرمز نشان دهنده ان است كه در یك رابطه چقدر از خودتان مایه می گذاریدو تعداد رزهای سفید برعكس نشان می دهد كه شما چقدر در ان رابطه از طرف مقابلتان انتظار محبت دارید.به طور مثال اگر 18 رز قرمز و 2 عدد رز سفید انتخاب كرده اید به معناست كه شما 90% محبت می كنید و 10% انتظار محبت از طرف مقابل دارید.
جواب سوال سوم:
 سوال سوم نشان دهنده طرز برخورد شما بامشكلات در یك رابطه است.اگر شما از اعضای خانواده درخواست كرده اید كه محبوبتان را صدا بزند به این معناست كه شما از مواجه شدن با مشكلات می ترسید و امیدوار هستید كه مشكلات به خودی خود حل شوند.ولی اگر خودتان به اتاق رفته اید كه او را از حضور خود مطلع كنید این نشان می دهد كه شما با مشكلات روبرو می شوید و دوست دارید انها را هر چه زودتر حل كنید.
جواب سوال چهارم:
 محل قرار دادن رزها نشان دهنده اشتیاق شما برای دیدن محبوبتان است. اگر انها را بر روی تخت میگذارید نشان می دهد كه دوست دارید او را زیاد ببینید.و اگر انها را لب پنجره قرار می دهید یعنی اگر او را زیاد هم نبینید تحمل می كنید.
جواب سوال پنجم:
 سوال پنجم نشان دهنده تفكر و طرز فكر شما در كاراكتر و شخصیت فرد محبوبتان است.اگر شما او را در حالی كه خوابیده است در اتاق می بینید.این به این معنی است كه شما او را همانطور كه است دوست دارید.و اگر او را بیدار دیده اید یعنی انتظار دارید او مطابق میل شما بشود.
جواب سوال آخر:
راه بازگشت به خانه نشان دهنده دوام عشق شماست. اگر راه كوتاه را انتخاب كرده اید مدت عاشق بودن و دوست داشتن شما كوتاه است و اگر راه بلند را انتخاب كرده اید مدت زیادی در عشق خود پایدار خواهید بود .


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


جمعه 3 تير 1390برچسب:,

|
 

عشق

داستان عشق

دختری کنجکاو میپرسید: ایها الناس عشق یعنی چه؟

دختری گفت: اولش رویا آخرش بازی است و بازیچه

مادرش گفت: عشق یعنی رنج پینه و زخم و تاول کف دست

پدرش گفت: بچه ساکت باش بی ادب! این به تو نیامده است

رهروی گفت: کوچه ای بن بست

سالکی گفت: ....

راه پر خم و پیچ

در کلاس سخن معلم گفت: عین و شین است و قاف، دیگر هیچ

دلبری گفت: شوخی لوسی است

تاجری گفت: عشق کیلو چند؟

مفلسی گفت: عشق پر کردن شکم خالی زن و فرزند

شاعری گفت: یک کمی احساس مثل احساس گل به پروانه

عاشقی گفت: خانمان سوز است بار سنگین عشق بر شانه

شیخ گفتا: گناه بی بخشش

واعظی گفت: واژه بی معناست

زاهدی گفت: طوق شیطان است

محتسب گفت: منکر عظماست

قاضی شهر گفت: عشق را فرمود حد هشتاد تازیانه به پشت

جاهلی گفت: عشق را عشق است

پهلوان گفت: جنگ آهن و مشت

رهگذر گفت: طبل تو خالی است یعنی آهنگ آن ز دور خوش است

دیگری گفت: از آن بپرهیزید یعنی از دور کن بر آتش دست

چون که بالا گرفت بحث و جدل توی آن قیل و قال من دیدم

طفل معصوم با خودش می گفت: من فقط یک سوال پرسیدم!



Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


جمعه 3 تير 1390برچسب:,

|
 

نیت

مدت ها پیش کشاورز فقیری برای پیداکردن غذا یا شکاری به دل جنگل رفت .هنوز مسیر زیادی را طی نکرده بود که صدای فریاد کمکی به گوشش رسید.او صدا را دنبال کرد تا به منبع آن رسید و دید که پسر بچه ای در باتلاقی افتاد و آهسته و آرام به سمت پایین می رود .آن پسربچه به شدت وحشت زده بود و با چشمانش به کشاورز التماس می کرد تا جانش را نجات دهد.کشاورز با هزار بدبختی با به خطر انداختن جان خودش بالاخره موفق شد پسرک را از مرگ حتمی و تدریجی نجات دهد و او را از باتلاق بیرون بکشد....

 

فردای آن روز وقتی که کشاورز روی روی زمینش مشغول کار بود،کالسکه سلطنتی مجللی در کنار نرده های ورودی زمین کشاورز ایستاد .دو سرباز از آن پیاده شدند و در را برای آقای قد بلندی که لباس های اشرافی بر تن داشت ،بازکردند.زمانی که آن مرد با لباس های گران قیمتی که برتن داشت پایین آمد ،خود را پدر پسری که کشاورز روز گذشته او را از مرگ نجات داده بود،معرفی کرد.اوبه کشاورز گفت که می خواهد این محبتش را جبران کند وحاضر است در عوض کار بزرگی که او انجام داده،هرچه بخواهد به او بدهد .


کشاورز با مناعت طبعی که داشت به مرد ثروتمند گفت که او این کار را برای رضای خدا وبه خاطر انسانیت انجام داده و هیچ چشم داشتی در مقابل آن ندارد.در همین موقع پسرکشاورز از ساختمان وسط زمین بیرون آمد.مرد ثروتمند که متوجه شد کشاورز پسرس هم سن وسال پسر خودش دارد ،به پیرمردگفت که می خواهد یک معامله با او بکند.مردثروتمند گفت حال که تو پسرم را نجات دادی ،من هم پسر تو را مثل پسر خودم می دانم .پس اجازه بده هزینه تحصیل او را در بهترین مدارس ودانشگاهها بپردازم .کشاورز موافقت کرد وپسرش پس از چند سال از دانشگاه علوم پزشکی لندن فارغ التحصیل شد وبه خاطر کشف یکی از بزرگ ترین ومهم ترین داروهای نجات بخش جهان که پنی سیلین بود،به عنوان یک دانشمند مشهور شناخته شد .آن پسر کسی نبود جز الکساندر فلیمینگ .چندسال گذشت .دست بر قضا پسر مرد ثروتمند به بیماری لاعلاجی مبتلا شد و این بار الکساندر،پسر کشاورز که امروز یک دانشمند برجسته بود با داروی جدیدش بار دیگر جان آن پسر را نجات داد .


جالب است بدانید که آن مرد ثروتمند و نجیب زاده کسی نبود جز لردراندلف چرچیل و پسرش هم کسی نبود جز وینستون چرچیل .


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


جمعه 3 تير 1390برچسب:,

|
 

رحمت خدا

پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در...

 

همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد: ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای. پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت:


من تو را کی گفتم ای یار عزیز / کاین کره بگشای و گندم را بریز / آن گره را چون نیارستی گشود/ این گره بگشوندنت دیگر چه بود


پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است. پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود.



تو مبین اندر درختی یا به چاه/ تو مرا بین که منم مفتاح راه ( مولانا)


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


جمعه 3 تير 1390برچسب:,

|
 

زنجیر عشق

یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود .اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.

اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم....

زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست .

وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید:" من چقدر باید بپردازم؟"

و او به زن چنین گفت: " شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام.

و روزی یکنفر هم به من کمک کرد¸همونطور که من به شما کمک کردم.


اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی.


نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!"


****


چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست


بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.


او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست و احتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید.

وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود ،

درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.

وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود.

در یادداشت چنین نوشته بود:" شما هیچ بدهی به من ندارید.

من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم.

اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی.

نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!".


****


همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت :"دوستت دارم اسمیت همه چیز داره درست میشه...


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


جمعه 3 تير 1390برچسب:,

|
 

مترسک

مترسك

 

كلاغ، بال زنان پر عقابي را كه به منقار داشت جلوي چشم مترسك تكان داد. روي سر اوايستاد. پر را گوشه ي كلاه او فرو كرد. بال ها را باز كرد. جستي زد و آمد روي دست مترسك : تولدت مبارك. مترسك با خوشحالي فرياد زد:واي خداي من،ممنونم كه به ياد من بودي. كلاغ سر پايين انداخت : از هديه ايي كه برات آوردم،خوشت مي آد ؟ مترسك لبخند زد : اين اولين و بهترين هديه اييه كه گرفتم. و به كلاغ ها نگاه كرد كه مشغول غارت محصول ذرت بودند. نيش خند زد و گفت : خوب،البته خيلي هم ترسناك تر شدم. هر دو خنديدند.. صداي شليك چند گلوله به هوا بلند شد. صداي بال زدن، غار غار كلاغ ها و سكوت ....... مترسك ، چند پر سياه راديد كه رقصان از جلوي چشمش گذشتند و روي زمين افتادند. خواست تكاني بخورد. كشاورز پاي او را محكم تر از آن چه فكر مي كرد در زمين رو كرده بود ..............!!!!!!

 


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


جمعه 3 تير 1390برچسب:,

|
 

قبر خالی

قبر خالى
(
شقایق آرمان )


براساس یك ماجراى واقعى
مورچه هاى نگران اطراف سنگ قبرت مى خزیدند و با هر خزش خود نبودنت را به یادم مى آوردند.
پرندگان قبرستان ده دور افتاده مان وقتى دختر بچه اى چون من را بالا سر قبرمادرش مى دیدند برایم مى خواندند.
انگارشعرپرنده ها، فصل ها را نمى شناخت. ردیف هایش اندوه داشت. مثل تمام ردیف هاى با نشان و بى نشان آدم هایى كه درهمسایگى ات دفن شده بودند.
در وزن ثابت زمان، پیاله پیاله گلاب ازچشمان آبى ام مى گرفتم وغبار روى سنگ قبر بى نامت را پاك مى كردم. سكوت مرگ آور قبرستان لبخندهایم را بى رنگ مى كرد.
مروارید هاى بدلى از گردنبند زمان مى ریخت، مثل روزهایى كه ازعمر دوازده ساله ام جدا مى شد.
یادم مى آید از همان لحظه هایى كه چشم گشودم جاى دست هایت روى شانه هاى یخ زده ام خالى بود.
وقتى بچه هاى هم سن و سالم ترس ها و شادى هایشان را با مادرانشان قسمت مى كردند من بودم و تنهایى.
یك روز بابا نشانى قبرت را داد.
مثل همه آدم هایى كه نمى دانند چطور باید مرگ بابا و مامان بچه اى را به او حالى كنند بابا هم مانده بود چطور این خبرتكان دهنده را به من بگوید.
اما بالاخره گفت و از آن روز به بعد من ماندم و سنگ قبرى تنها.
وقتى بادهاى ملایم شروع به وزیدن مى كردند بابا غصه دار مى شد.
مى گفت مامانت عاشق بادهاى بهارى بود و براى همین اسمت را «نسیم» گذاشتیم.كاش مى دیدى در آن روزهاى یكنواخت چطورهر روز دوان دوان یك راست از مدرسه راهى قبرستان مى شدم.
بچه ها خستگى هایشان را به خانه مى بردند و من به گورستانى سرد...
آن ها سیر تا پیاز آن چه را دركلاس درس گذشته بود كنار اجاق هاى گرم و دیگ هاى پر از غذاى مادرانشان تعریف مى كردند و من تنهاى تنها كوله بارم را به نقطه اى پر سكوت مى آوردم.
سكوت؛ مادر! سكوت.سكوت اندوهناكى كه ازسینه هر قبر بلند مى شد دلم را به هم مى ریخت.
شب ها خواب بیدارى مى دیدم.
انگارهیچ وقت بیدار نبودم.
بابا مى گفت سال ها پیش در شهرى بزرگ خانه اى داشتیم اما بعد از مردن تو این ده را براى رسیدن به آرامش و فراموشى روزهاى گذشته انتخاب كرده است.
وقتى بزرگ تر شدم بابا از روزهاى عاشق شدنتان هم برایم كمى گفت. هرچه صندوقچه قدیمى روى طاقچه را زیر و رو كردم یك عكس بیشتر از تو پیدا نكردم.
عكس را در كیف مدرسه اى ام مى گذاشتم و با خود به هر طرف مى بردم.
فكر مى كردم اگر بزرگ شوم شبیه تو زیبا و موطلایى خواهم شد!
دلم نمى خواست بچه ها بدانند مامان ندارم. اما یك روز حالم درحیاط مدرسه بد شد.
خانم ناظم گفت سرایدار را بفرستید بابایش را بیاورد.
شك كردم.
آخر اگر این اتفاق براى هر كدام از بچه هاى دیگر مى افتاد خانم «فنایى» -ناظم - زودى مادر بچه ها را صدا مى زد.
همان موقع بود كه فهمیدم همه شاگرد و معلم ها مى دانند من مامان ندارم.
از آن روز به بعد دیگر دلم نمى خواست پا به مدرسه بگذارم.
مى دیدم همه با من مهربانى مى كنند اما نمى فهمیدم همه از روى ترحم است.
بچگى بود و یك دنیا فكر نپخته.
بهار و عید داشت مى آمد ،
عید.
تخم مرغ هاى رنگ شده.
هفت سین و سبزه هاى تازه جوانه زده.
بوى عید اما در خانه خالى وبى مادرما نمى آمد.
حال بابا هم بهتر از من نبود.
آشفتگى و حرف هاى ناگفته درنگاهش بى داد مى كرد.
«مجنون آسمان «لیلا»ى عاشق را از زمین خانه مان ربوده است انگار... » باباهمیشه این را مى گفت. هروقت حرفت مى شد به جاى این كه بگوید مادرت؛ اسمت را بر زبان مى آورد، لیلا!
خیلى وقت پیش بالاى قبرت درخت نارنج كاشته بودم؛ با همین دست هاى كوچكم.
هرروز هوایش را داشتم. مى خواستم وقتى كنارت نبودم حس تنهایى نكنى. اسم درخت را گذاشتم نسیم. نسیمى كه شب و روز دورسرت بگردد و در فصل هاى سرد و گرم حق فرزندى را برایت به جا بیاورد.
........................
اما درست ۶ سال پیش در آخرین غروب اسفند اتفاق عجیبى افتاد. برایت هفت سین آماده كردم.
بابا این كار را دوست نداشت اما آخرش حریفم نشد و كارى را كه دوست داشتم انجام دادم.
سینى مسى بزرگى از بازار خریدم وبا جان و دل «سین» ها را برایت چیدم.
وقتى به انتهاى گورستان رسیدم یك مرتبه خشكم زد ،مثل شاخه هاى خشكیده گیلاس در زمستان.
چند كارگر با بیل و كلنگ به جان قبرت افتاده بودند.
سینى هفت سین از دستم افتاد.
به درخت نارنجى كه كاشته بودم تكیه دادم.
جیغ زدم.
با ناخن هاى ریزم بر خاك كنار قبرت چنگ انداختم.
دلم مى خواست كارگران را تكه تكه كنم.
زبانم بند آمده بود. آب دهانم خشك شده بود. اگر كارد مى زدند خونم درنمى آمد.
گفتم آهاى...! این قبر مادرمن است، ولش كنید.دست بردارید. دور شوید. چه كار مى كنید ؟
بعد از هوش رفتم. روى زمین افتادم...
كارگرها زن مرده شور را پیدا كردند و بالا سرم آوردند.
وقتى چشم گشودم خود را در اتاقكى دیدم.
با نفس بریده گفتم چطور جرأت كردید خانه مادرم را خراب كنید.
زن پیر با نگاهى پر از آرامش گفت : دخترم آن قبرخالى است !
دهانم بسته شده بود.
شاید مى خواستند با این دروغ سرو صدایم بخوابد.
اماآن ها دروغ نمى گفتند مادر !
بابا سال ها پیش این قبردروغین را براى تو خریده بود تا هر وقت از او نشانى تو را گرفتم بى چون و چرا بگوید مرده اى.
باورش برایم سخت بود و هنوزهم هست.
همان روز با صورتى خیس رفتم پیش بابا. نمى دانستم باید خوشحال باشم یا ناراحت.
كلاغ ها گاه و بى گاه مى خواندند.
تا به بابا برسم هزار و یك سؤال در ذهنم نقش بست.
آن روز مروارید هاى بدلى دیگرى از نخ پاره پاره گردنبند زمان افتاده بودند.
حقیقتى مخوف در خواب هاى بیدار و بیدارى هاى خواب آلود وجود داشت كه هنوز آن ها را نمى دانستم.
بالاخره بابا را دیدم.
شاید هیچ وقت فكر نمى كرد بى استفاده ماندن قبردروغین مادر دستش را پیش من رو كند.
گفتم بابا فقط بگو چرا ؟؟
بابا هق هق گریست.
سر زخم هاى كهنه اش با این سؤالم بازشد انگار.
آن روز غروب بابا دلش مى خواست به قعر زمین فرو رود اما به این سؤالم جواب ندهد.
با دیدن چهره در همم از پا در آمد.
دریك لحظه به اندازه هزاران سال پیر شد.
بعد برایم گفت كه چقدرعاشق هم بوده اید و در شب هاى عاشقى ته كوچه بن بست تان آه مى كشیده و لیلا لیلا مى خوانده براى چشم هاى آبى ات.
چشم هایش بى حال مى شد وقتى نامت را بر زبان مى آورد.
گویى هزاران سال عاشقت بوده و هست.
بابا قصه زیباى روزى را برایم تعریف كرد كه بالاخره برادرهایت را براى ازدواج راضى كرده بود.
بابا گفت : «زیر یك سقف رفتیم. با عشق. وقتى لیلا تو را حامله بود شرط گذاشت اگر دختر باشى نامت را بگذاریم نسیم
گاه لبخند كمى در هق هق و نفس هاى بریده اش شنیده مى شد. در میان گریه خندیدنش مثل خرناسه هاى یك عقاب زخم خورده بود روى تپه هاى پست.
بابا وقتى مى خواست جمله آخر را بگوید رویش را برگرداند.
«اما همین كه تو به دنیا آمدى گفت دیگر نمى خواهمت. بچه ات را بردار برو مال خودت. طلاق مى خواهم.
لیلاى من طلاق گرفت و رفت، براى همیشه.
بعد از مدتى شنیدم با یكى از دوستان برادرش ازدواج كرده است.لیلا خیانت كرد نسیم جان!
این حق من و تو نبود.
از همان روزدیگر برایم مرد.
در آن شهر بزرگ غریب هیچ آشنایى نداشتم.
پدر و مادرم درشهر دیگر زندگى مى كردند.
قبلا هشدار داده و گفته بودند لیلا تكه ما نیست بیا پى یكى از دختران شهر خودمان. اما زیر بار نرفتم. همین شد كه دستت را گرفتم و به این ده آوردمت.
همان موقع هم سنگ قبرى خالى خریدم تا هر وقت مادرت را خواستى بگویم آن جاست.
زیر خروارها خاطره
.....................................
مادر! حالا نسیمت بزرگ شده و در هر وزش بادهاى ملایم و ناملایم این سؤال را از خود مى پرسد كه چرا؟
دلم مى خواهد بدانم به كدامین جرم دختر یك روزه ات را براى همیشه تنها گذاشتى و رفتى ؟
هنوز براى دیدنت بر سر این قبر مى آیم.
شنیده بودم مردم گاهى به هم مى گفتند «قبرى كه براى آن گریه مى كنى مرده ندارد» اما هیچ گاه معنى این حرف را نفهمیده بودم.
هنوز هم منتظر مى نشینم.
تو را كم دارم؛ لحظه به لحظه.
به دختركان ،۱۷ ۱۸ساله هم سن خودم حسادت مى كنم.
حالا دیگر حتى در این گورستان هم كسى را ندارم.
دلم مى خواهد توهم روزى براى دختر بى تابت غذایى بیاورى كه گرم باشد مادر.در دنیاى آدم هاى زنده اى كه هنوز نفس مى كشند و زیر قبرى خیالى پنهان نشده اند. برگرد مادر!

 


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


جمعه 3 تير 1390برچسب:,

|
 

رویا

رويا

 

عزيزم داری به چی فکر می کنی؟

زن به خودش آمد : هيچی . همين طوری.

نه، بگو، داشتی به يه چيزی فکر می کردی!

خيلی دلت می خواد بدونی؟

مرد سر به نشانه تاييد تکان داد.

زن آهی کشيد : خوب ، راستش،

داشتم به مرد روياهام فکر می کردم.مردی

که می خواست منو خوشبخت کنه.ولی،

تو همه چيز رو خراب کردی.

تمام روياهای منو به هم زدی. می فهمی

مرد با عصبانيت پرسيد : اون کيه؟

زن به چشم او خيره شد 

و با صدای بغض آلودی گفت: خود تو.

 


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


جمعه 3 تير 1390برچسب:,

|
 

راست یا دروغ

 

تشخیص راست یا دروغ بودن این داستان رو بر عهده خود شما عزیزان می گذاریم

 

این یک داستان واقعی است که در ژاپن اتفاق افتاده. شخصی دیوار خانه اش را برای نوسازی خراب می کرد. خانه های ژاپنی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش فرو رفته بود. دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد. وقتی میخ را بررسی کرد متعجب شد؛ این میخ ده سال پیش، هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود!!! چه اتفاقی افتاده؟ در یک قسمت تاریک بدون حرکت، مارمولک ده سال در چنین موقعیتی زنده مانده!!! چنین چیزی امکان ندارد و غیر قابل تصور است. متحیر از این مساله کارش را تعطیل و مارمولک را مشاهده کرد. در این مدت چکار می کرده؟ چگونه و چی می خورده؟ همانطور که به مارمولک نگاه می کرد یکدفعه مارمولکی دیگر، با غذایی در دهانش ظاهر شد!!! مرد شدیدا منقلب شد. ده سال مراقبت. چه عشقی! چه عشق قشنگی!!! اگر موجود به این کوچکی بتواند عشقی به این بزرگی داشته باشد پس تصور کنید ما تا چه حد می توانیم عاشق شویم، اگر سعی کنی 

 

 


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


جمعه 3 تير 1390برچسب:,

|
 

دوست داشتن

دوست داشتن

 

 

 - تو منو بيشتر دوست داري يا مامانُ؟

 

دخترك كمي فكر كرد:اول تو روُ.نه، اول هر دوتاتون ُ

 

صورت مرد را بوسيد:تو اول منو دوست داري يا مامانُ ؟

 

مرد بدون اين كه فكر كند،جواب داد:معلومه عزيزم كه تو رو دوست دارم.

 

- مامان چي؟

 

- اون منُ تو رو ول كردُ رفت.

 

دخترك لبخند زد:بر مي گرده. من كه مي دونم هنوز دوستش داري.

 

و چرخ هاي ويلچر را به حركت در آورد.

 

 


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


جمعه 3 تير 1390برچسب:,

|
 

دل

دل...

 

چرا دنیا پره از حادثه های وارونه
 
عاشق کسی می شی که عاشقی نمی دونه
 
من به دنبال تو و تو دنبال کس دیگه
هچکدوم از ما دو تا به اون یکی راست نمی گه
من واسه ی چشمای نازنین تو یک دیوونم
 
من دوست دارم ولی علتشو نمی دونم
حالا که می خوای بری بذار نگاهت بکنم
چون یه بار دیگه می خوام این دل و سکت بکنم
یه چیزی فقط بذار واسه روز تولدت
 
هدیه م رو بیارم و بازم بدم دست خودت
آدما فکر می کنن شاعرا خیلی غم دارن
کاش فقط این بود اونا خیلی کسا رو کم دارن
عاشق کسی می شن که عاشقاش فراوونه
بین انتخاب عشقش عمریه که حیرونه
اونی رو که دوست داری چرا تو رو دوست نداره
 
شایدم دوست داره ولی به روش نمی یاره
 
ولی نه اینا مال نداشتن لیاقته
اگه حرفم می زنه با تو فقط یه عادته
 
نکنه جمله هاش و پای محبت بذاری
بهتره حرفاش رو به حساب عادت بذاری
از خودش نمی شنوی اگه یه روز بخواد بره
وقتی می پرسی ازش می گه آره مسافره
ولی تو شب می شینی که باز اون رو دعا کنی
یا واسه سلامت اون نذرها تو ادا کنی
 
چه قدر بین دلا وحرفای ما فاصله س
چشماتون می خنده اما دلامون بی حوصله س
دوست داشتن هم یه جوری پنهون می کنیم
 
نمی دونیم که داریم یه قلب رو ویرون می کنیم
کاش بیایم آبروی مجنون و انقدر نبریم
دیگه منت نذاریم وقتی که نازی می خریم
عاشقی یعنی تحمل نه شکایت نه گله
 
اگه حتی بینمون باشه یه دنیا فاصله
مهم اینه که چقدر دوسش داری فقط همین
اگه لازم باشه آبرو رو بنداز رو زمین
برگا زرده روزای اول فصل پاییزه
بذار اون بشکنه و دلت رو برگها نریزه

 


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


جمعه 3 تير 1390برچسب:,

|
 

دعا کننده

 

دستان دعا كننده

 

 

 

اين داستان به اواخر قرن 51بر مي گردد.
در يك دهكده كوچك نزديك نورنبرگ خانواده اي با81بچه زندگي مي كردند. براي امرار معاش اين خانواده بزرگ، پدر مي بايستي81ساعت در روز به هر كار سختي كه در آن حوالي پيدا مي شد تن مي داد. در همان وضعيت اسفباك آلبرشت دورر و برادرش آلبرت (دو تا از 81بجه) رويايي را در سر مي پروراندند. هر دوشان آرزو مي كردند نقاش چيره دستي شوند، اما خيلي خوب مي دانستند كه پدرشان هرگز نمي تواند آن ها را براي ادامه تحصيل به نورنبرگ بفرستد.
يك شب پس از مدت زمان درازي بحث در رختخواب، دو برادر تصميمي گرفتند. با سكه قرعه انداختند و بازنده مي بايست براي كار در معدن به جنوب مي رفت و برادر ديگرش را حمايت مالي مي كرد تا در آكادمي به فراگيري هنر بپردازد، و پس از آن برادري كه تحصيلش تمام شد بايد در چهار سال بعد برادرش را از طريق فروختن نقاشي هايش حمايت مالي مي كرد تا او هم به تحصيل در دانشگاه ادامه دهد.
آن ها در صبح روز يك شنبه در يك كليسا سكه انداختند. آلبرشت دورر برنده شد و به نورنبرگ رفت و آلبرت به معدن هاي خطرناك جنوب رفت و براي 4 سال به طور شبانه روزي كار كرد تا برادرش را كه در آكادمي تحصيل مي كرد و جزء بهترين هنرجويان بود حمايت كند. نقاشي هاي آلبرشت حتي بهتر از اكثر استادانش بود. در زمان فارغ التحصيلي او درآمد زيادي از نقاشي هاي حرفه اي خودش به دست آورده بود.
وقتي هنرمند جوان به دهكده اش برگشت، خانواده دورر براي موفقيت هاي آلبرشت و برگشت او به كانون خانواده پس از 4 سال يك ضيافت شام برپا كردند. بعد از صرف شام آلبرشت ايستاد و يك نوشيدني به برادر دوست داشتني اش براي قدرداني از سال هايي كه او را حمايت مالي كرده بود تا آرزويش برآورده شود، تعارف كرد و چنين گفت: آلبرت، برادر بزرگوارم حالا نوبت توست، تو حالا مي تواني به نورنبرگ بروي و آرزويت را تحقق بخشي و من از تو حمايت مي كنم.
تمام سرها به انتهاي ميز كه آلبرت نشسته بود برگشت. اشك از چشمان او سرازير شد. سرش را پايين انداخت و به آرامي گفت: نه! از جا برخاست و در حالي كه اشك هايش را پاك مي كرد به انتهاي ميز و به چهره هايي كه دوستشان داشت، خيره شد و به آرامي گفت: نه برادر، من نمي توانم به نورنبرگ بروم، ديگر خيلي دير شده، ‌ببين چهار سال كار در معدن چه بر سر دستانم آورده، استخوان انگشتانم چندين بار شكسته و در دست راستم درد شديدي را حس مي كنم، به طوري كه حتي نمي توانم يك ليوان را در دستم نگه دارم. من نمي توانم با مداد يا قلم مو كار كنم، نه برادر، براي من ديگر خيلي دير شده...
بيش از045سال از آن قضيه مي گذرد. هم اكنون صدها نقاشي ماهرانه آلبرشت دورر، قلمكاري ها و آبرنگ ها و كنده كاري هاي چوبي او در هر موزه بزرگي در سراسر جهان نگهداري مي شود.
يك روز آلبرشت دورر براي قدرداني از همه سختي هايي كه برادرش به خاطر او متحمل شده بود، دستان پينه بسته برادرش را كه به هم چسبيده و انگشتان لاغرش به سمت آسمان بود، به تصوير كشيد. او نقاشي استادانه اش را صرفاً دست ها نام گذاري كرد اما جهانيان احساساتش را متوجه اين شاهكار كردند و كار بزرگ هنرمندانه او را " دستان دعا كننده" ناميدند.
اگر زماني اين اثر خارق العاده را مشاهده كرديد،‌ انديشه كنيد و به خاطر بسپاريد كه روياهاي ما با حمايت ديگران تحقق مي يابند

 

 


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


جمعه 3 تير 1390برچسب:,

|
 

زندگی

 

 

 

درس زندگي

 

آموخته ام ...... بهترين كلاس درس دنيا كلاسي است كه زير پاي پير ترين فرد دنياست .
آ‌موخته ام ...... وقتي كه عاشق هستيد عشق شما در ظاهر نيز نمايان مي شود.
آموخته ام ...... تنها كسي كه مرا در زندگي شاد مي كند كسي است كه به من مي گويد : تومرا . شاد كردي .
آموخته ام ...... داشتن كودكي كه در آغوش شما به خواب رفته زيباترين حسي است كه در دنيا وجود دارد .


آموخته ام ...... كه هرگز نبايد به هديه اي از طرف كودكي ( نه ) گفت .
آموخته ام ...... كه هميشه براي كسي كه به هيچ عنوان قادر به كمك كردنش نيستم دعا كنم .
آموخته ام ...... كه مهم نيست كه زندگي تا چه حد از شما جدي بودن را انتظار دارد ،‌ همه ما احتياج به دوستي داريم كه لحظه اي با وي به دور از جدي بودن باشيم .


آموخته ام ...... كه زندگي مثل يك دستمال لوله اي است هر چه به انتهايش نزديكتر مي شويم سريعتر حركت مي كند .
آموخته ام ...... كه پول شخصيت نمي خرد .
آموخته ام ...... كه تنها اتفاقات كوچك روزانه است كه زندگي را تماشايي مي كند

آموخته ام ...... كه چشم پوشي از حقايق آنها را تغيير نمي دهد .
آموخته ام ...... كه اين عشق است كه زخمها را شفا مي دهد نه زمان .
آموخته ام ...... كه وقتي با كسي روبرو مي شويم انتظار لبخندي از سوي ما را دارد .
آموخته ام ...... كه هيچ كس در نظر ما كامل نيست تا زماني كه عاشق بشويم.
آموخته ام ...... كه زندگي دشوار است اما من از او سخت ترم .
آموخته ام ...... كه فرصتها هيچگاه از بين نمي روند ،‌ بلكه شخص ديگري فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد كرد.
آموخته ام ...... كه لبخند ارزانترين راهي است كه مي شود با آن نگاه را وسعت داد.
آموخته ام ...... كه نمي توانم احساسم را انتخاب كنم اما مي توانم نحوه بر خورد با آنرا انتخاب كنم.
آموخته ام ...... كه همه مي خواهند روي قله كوه زندگي كنند ، اما تمام شادي ها و پيشرفتها وقتي رخ مي دهد كه در حال بالا رفتن از كوه هستيد .


آموخته ام ...... بهترين موقعيت براي نصيحت در دو زمان است : وقتي كه از شما خواسته مي شود ،‌ و زماني كه درس زندگي دادن فرا مي رسد .

آموخته ام ...... كه گاهي تمام چيزهايي كه يك نفر مي خواهد فقط دستي است براي گرفتن دست اوست و قلبي است براي فهميدن وي .

 

 

 

 

                                 

دختري بود نابينا
که از خودش تنفر داشت
که از تمام دنيا تنفر داشت
و فقط يکنفر را دوست داشت
دلداده اش را
و با او چنين گفته بود
«
اگر روزي قادر به ديدن باشم
حتي اگر فقط براي يک لحظه بتوانم دنيا را ببينم
عروس حجله گاه تو خواهم شد »

***
و چنين شد که آمد آن روزي
که يک نفر پيدا شد
که حاضر شود چشمهاي خودش را به دختر نابينا بدهد
و دختر آسمان را ديد و زمين را
رودخانه ها و درختها را
آدميان و پرنده ها را
و نفرت از روانش رخت بر بست

***
دلداده به ديدنش آمد
و ياد آورد وعده ديرينش شد :
«
بيا و با من عروسي کن
ببين که سالهاي سال منتظرت مانده ام »

***
دختر برخود بلرزيد
و به زمزمه با خود گفت :
«
اين چه بخت شومي است که مرا رها نمي کند ؟ »
دلداده اش هم نابينا بود
و دختر قاطعانه جواب داد:
قادر به همسري با او نيست

***
دلداده رو به ديگر سو کرد
که دختر اشکهايش را نبيند
و در حالي که از او دور مي شد گفت
«
پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشي »

 


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


جمعه 3 تير 1390برچسب:,

|
 

مداد

داستان مداد

 

پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .
بالاخره پرسید :
-
ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟
پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :
-
درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .
می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید .

- اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام .
-
بستگی داره چطور به آن نگاه کنی . در این مداد 5 خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی .
صفت اول :
می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند .
اسم این دست خداست .
او همیشه باید تو را در مسیر ارده اش حرکت دهد .
صفت دوم :
گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی . این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود .
پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی .
صفت سوم :
مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم .
بدان که تصیح یک کار خطا ، کار بدی نیست . در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است.
صفت چهارم :
چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است .
پس همیشه مراقبت درونت باش چه خبر است .
صفت پنجم :
همیشه اثری از خود به جا می گذارد .
بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی .

 

 


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


جمعه 3 تير 1390برچسب:,

|
 

اثر خشم

داستان زیبای “  اثر خشم

 

یکی بود یکی نبود، یک بچه کوچیک بداخلاقی بود. پدرش به او یک کیسه پر از میخ و
یک چکش داد و گفت هر وقت عصبانی شدی، یک میخ به دیوار روبرو بکوب.
روز اول …..

پسرک مجبور شد ۳۷ میخ به دیوار روبرو بکوبد. در روزها و هفته ها ی بعد
که پسرک توانست خلق و خوی خود را کنترل کند و کمتر عصبانی شود، تعداد میخهایی
که به دیوار کوفته بود رفته رفته کمتر شد.. پسرک متوجه شد که آسانتر آنست که
عصبانی شدن خودش را کنترل کند تا آنکه میخها را در دیوار سخت بکوبد.

بالأخره به این ترتیب روزی رسید که پسرک دیگر عادت عصبانی شدن را ترک کرده بود
و موضوع را به پدرش یادآوری کرد. پدر به او پیشنهاد کرد که حالا به ازاء هر
روزی که عصبانی نشود، یکی از میخهایی را که در طول مدت گذشته به دیوار کوبیده
بوده است را از دیوار بیرون بکشد.

روزها گذشت تا بالأخره یک روز پسر جوان به پدرش روکرد و گفت همه میخها را از
دیوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف دیواری که میخها بر روی
آن کوبیده شده و سپس درآورده بود، برد.

پدر رو به پسر کرد و گفت: « دستت درد نکند، کار خوبی انجام دادی ولی به
سوراخهایی که در دیوار به وجود آورده ای نگاه کن !! این دیوار دیگر هیچوقت
دیوار قبلی نخواهد بود.

پسرم وقتی تو در حال عصبانیت چیزی را می گوئی مانند میخی است که بر دیوار دل
طرف مقابل می کوبی. تو می توانی چاقوئی را به شخصی بزنی و آن را درآوری، مهم
نیست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهی گفت معذرت می خواهم که آن کار را کرده
ام، زخم چاقو کماکان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. یک زخم فیزکی به همان بدی یک
زخم شفاهی است.

 


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


جمعه 3 تير 1390برچسب:,

|
 

دوست

داستان دو‌ دوست ‌صميمي

 

  احمد و محمود دو دوست صميمي بودند كه در دهكده‌اي دور از شهر زندگي مي‌كردند. اين دو پسربچه همسايه ديوار به ديوارند و خانواده‌شان به كشاورزي مشغول بودند. پدر احمد آرزو داشت كه پسرش دكتر شود تا به مردم ده خدمت كند و مادر محمود دعا مي‌كرد كه پسرش مهندس شود تا خانه‌هاي ده را محكم و قشنگ بسازد.

روز اول مهر بود و قرار شد كه اين دو دوست صميمي به مدرسه بروند خيلي خوشحال شدند. هر دو كتاب‌هايشان را جلد كردند و قلم و دفترچه فراهم كردند تا درس معلم را خوب ياد بگيرند و قبول شوند و اتفاقا هر سال جزو شاگردان اول و نمونه بودند. احمد كه پدرش از بيماري مرموزي رنج مي‌برد دلش مي‌خواست زودتر بزرگ شود و به آرزوي پدرش جامه عمل بپوشاند و به مردم ده خدمت كند زيرا دهي كه احمد و محمود در آنجا زندگي مي‌كردند، دكتر نداشت و آنها اگر كوچك‌ترين ناراحتي پيدا مي‌كردند بايد يك فاصله طولاني تا ده ديگر را كه دكتر داشت طي كنند. هنوز چند ماهي از رفتن احمد و محمود به مدرسه نگذشته بود كه بيماري پدر احمد بدتر شد و متاسفانه يك روز صبح كه احمد آماده رفتن به مدرسه شده بود متوجه شد كه پدرش مرده است. احمد پس از مرگ پدرش بسيار گريه كرد از طرفي او ديگر نمي‌توانست اين روزها به مدرسه برود و درس بخواند چون با همان سن كم بايد در كشاورزي به مادرش كمك مي‌كرد تا بتواند زندگي خواهر و مادر خود را تامين نمايد. محمود كه دوست خوبي براي احمد بود وقتي متوجه جريان شد با معلم او صحبت كرد و معلم هم ماجرا را براي مدير مدرسه تعريف كرد و قرار شد كه معلم مهربان شب‌ها به احمد درس بدهد تا او بتواند هم كار كند و هم درس بخواند. بله بچه‌هاي خوب احمد روزها كار مي‌كرد و شب‌ها درس مي‌خواند و هرسال هم قبول مي‌شد و در اين راه محمود به احمد كمك مي‌كرد و هر چه ياد گرفته بود به او مي‌آموخت. بچه‌هاي خوب خلاصه ماجراي احمد و محمود به اينجا ختم مي‌شود كه پس از طي ساليان دراز احمد بر اثر تلاش و كوشش دكتر شد و به خدمت مردم ده پرداخت و محمود هم همان طور كه آرزو مي‌كرد مهندس شد و به آباد كردن ده كوچكشان پرداخت. شما هم يادتان باشد كه در سايه تلاش و كوشش هم مي‌توان درس خواند و هم كار كرد تا بتوانيم در آينده به كشورمان خدمت كنيم. همان طور كه احمد و محمود خدمت كردند و حالا خوشبخت هستند


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن


جمعه 3 تير 1390برچسب:,

|
 


....... Rahzan .......
S-N-7@Live.com
نازترین عکسهای ایرانی

 

لیست اس ام اس
روز معلم
روز زن
روز دختر
روز پدر
روز دانشجو
دخترانه
پسرانه
خنده دار و سرکاری
مخصوص باران
بوسه
تبریک عروسی
دوستت دارم
امام زمان
تولـد
دلتنگی
زناشویی ( خنده دار )
استقلالی
عکس بازیگران مرد
حامد بهداد
پوریا پورسرخ
رضا شفیعی جم
محمد رضا گلزار
سیاوش خیرابی
شاهرخ استخری
امین حیایی
حمید گودرزی
بهرام رادان
رضا عطاران
یوسف تیموری
شهاب حسینی
دانیال عبادی
علی صادقی
نیما شاهرخ شاهی
حامد كميلي
مهدى سلوكي
كامبيز ديرباز
محمدرضا فروتن
شهرام حقیقت دوست
پژمان بازغی
مهران مدیری
خسرو شکیبایی
امیر جعفری
مصطفی زمانی
ارسلان قاسمی
اشکان خطیبی
حسام نواب صفوی
عکس بازیگران زن
مهناز افشار
نیکی کریمی
بهنوش بختیاری
لاله اسکندری
بهنوش طباطبایی
هانیه توسلی
نیوشا ضیغمی
الناز شاکردوست
بهاره رهنما
ماهایا پتروسیان
مهسا کرامتی
لیندا کیانی
حدیث فولادوند
شیلا خداداد
هدیه تهرانی
گلشیفته فراهانی
مریلا زارعی
ترانه علیدوست
داستان کوتاه
انفجار زمان
ازدواج جن با انسان
پیرمرد
تکرار زمانه
تنها
تحمل درد
تاثیر دعا
فروش سیب
کفش فلاسفه
پسرک شیطون
آرزوی دانه
شانس
دخترک
دوست
اثر خشم
مداد
زندگی
دستان دعا کننده
دل
دوست داشتن
راست یا دروغ
رویا
قبر خالی
مترسک
رحمت خدا
زنجیر عشق
نیت
عشق
انواع تست سنج
تست سنج عشقی
گالري عكس rahzan
عكس داغ روز
عكس جالب و ديدني
عكس ناز كودكان
عكس عاشقانه
کاریکاتور ستارگان فوتبال جهان
آهنگ ها
یاس
محمد بیباک
آرمین 2afm
محسن یگانه
محسن یاحقی
حمید عسکری

 

R@hzan

 

تير 1390

 

 


کلیک کن چت کن
طنز
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

فال قهوه
فال هندسی
فال تاروت
فال حافظ
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
مستر قلیون

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 1
بازدید کل : 75130
تعداد مطالب : 111
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1


Top Blog
اگه وقت داري خواهشا يه كليك بكن

جاوا اسكریپت

.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->